نادر ابراهیمی در کنار بهرام بیضایی و ابراهیم گلستان/ از خطاطی و حسابداری تا نویسندگی
تاریخ انتشار: ۱۶ خرداد ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۷۹۱۲۵۵۹
سمیه تاج الدین: «تو باید باد، برف، باران، آفتاب، درختان، چشمهها، کوهها و همهی بوتههای خار را دوست داشته باشی تا زندگی را دست داشته باشی، تا عشق را ...» شاید همین چند جمله کافی باشد تا بتوانیم به عمق احساسات لطیفاش پی ببریم. همان کسی که با «یک عاشقانهی آرام» شناخته شد و با کتاب «خانه ای برای شب» مشهور شد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
نادر ابراهیمی در ۲۴ فروردین سال ۱۳۱۵ در تهران متولد شد. پدرش در دوران حکومت رضاشاه خلع درجه و از کرمان به مشکینشهر تبعید شده بود. با این حال ابراهیمی تحصیلات مقدماتی خود را در تهران گذراند و پس از اینکه در دبیرستان دارالفنون دیپلم ادبیاش را گرفت، وارد دانشکدهی حقوق شد. پس از دو سال، از تحصیل در این رشته انصراف داد و در رشتهی زبان و ادبیات انگلیسی، لیسانس گرفت. این نویسندهی دغدغهمند از ۱۳ سالگی بارها بهعلت فعالیتهای سیاسی دستگیر و زندانی شد.
نادر ابراهیمی، همچون بهرام بیضایی و ابراهیم گلستان، از معدود نویسندگانی است که فقط به نوشتن رمان و داستان بسنده نکرد و در زمینههای هنری دیگر نیز آثار فاخری از خود بهجای گذاشت. ارائهی آماری دقیق از تعداد مشاغل ابراهیمی کار سادهای نیست؛ زیرا او همواره در حال فعالیت در حرفههای مختلف بود. بهقدری که در دو کتاب «ابن مشغله» و «ابوالمشاغل» دربارهی وقایع زندگی و شغلهای مختلف خود توضیح داده است. به طور مثال، نادر ابراهیمی مدتی را به کارگری در چاپخانه، خطاطی، حسابداری در بانک و همچنین مدیریت یک کتابفروشی گذراند.
او به صفحهبندی روزنامه و مجله و کارهای چاپ دیگر، کار در یک حجرهی فرش در بازار، مترجمی و ویراستاری، ایرانشناسی عملی و چاپ مقالههای ایرانشناختی، فیلمسازی مستند و سینمایی، مصور کردن کتابهای کودکان، نقاشی و نقاشی روی روسری و لباس، تدریس در دانشگاهها و ... نیز پرداخته است.
جالب است که ابراهیمی، با وجود اشتغال در حرفههای مرتبط و نامرتبط با رشتهی تحصیلیاش، هرگز نوشتن را رها نکرد. او از ۱۵ سالگی نوشتن را آغاز کرد.
نخستین کتاب نادر ابراهیمی در سال ۱۳۴۲ با عنوان «خانهای برای شب» توسط انتشارات روزبهان به چاپ رسید. یکی از داستانهای این کتاب با نام «دشنام» در میان مردم بسیار محبوب شد. پس از آن تا سال ۱۳۸۰ بیش از صد کتاب و مقالهی تحقیقی از ابراهیمی به چاپ رسید. این نویسنده با همکاری همسرش، فرزانه منصوری، «مؤسسهی همگام با کودکان و نوجوانان» را در زمینهی ادبیات کودک تأسیس و بهصورت کاملاً متمرکز در آن فعالیت کرد. هدف این مؤسسه پژوهش دربارهی رفتار و خلقوخوی کودکان بود.
سرانجام، در ۱۶ خرداد ۱۳۸۷، پس از ۹ سال درگیری با بیماری تومور در ۷۲ سالگی چشم از جهان فروبست.
بهترین کتابهای نادر ابراهیمی
کتابهای نادر ابراهیمی پر از تعابیر زیباست. ساده نویسی و نثر جذابش سبب شد که کتابهایش بارها و بارها تجدید چاپ شوند.
کتاب «یک عاشقانهی آرام»: در این کتاب عاشقانه و روان، زندگی زوجی را روایت میکند که برای رهایی از روزمرگی و دوری از عادت به دوستداشتن در عوض عاشقبودن، فعالیتهای خیرخواهانه انجام میدهند.
کتاب «بار دیگر شهری که دوست میداشتم» : این کتاب دربارهی دختر و پسری روستایی است که به یکدیگر عشق میورزند؛ اما خانوادهی دختر، به علت اختلاف طبقاتی موجود بین آن دو، مانع ازدواجشان میشوند.
کتاب «چهل نامهی کوتاه به همسرم» : نادر ابراهیمی در این کتاب چهل نامه برای فرزانه منصوری نوشته است. این کتاب نمایش اوج احساس این نویسنده است و خواندن این نامهها درس عشق میدهد. ابراهیمی در این کتاب ثابت میکند که میتوان یک عمر عاشقی کرد و بهدور از روزمرگی، عاشق ماند.
کتاب هفت جلدی «آتش بدون دود» : هرکدام از جلدهای این کتاب دربارهی داستانی با موضوع خاص است. حس انقلابی کتاب آتش بدون دود کاملاً مشهود است. وقایع پر فرازونشیبی که در آنها روایت میشوند در ترکمنصحرا رخ دادهاند. این کتاب برای ابراهیمی شهرت بسیاری آورد و با اقتباس از آن یک مجموعهی تلویزیونی با همین نام ساخته شد.
کتاب «ابن مشغله» : کتاب ابن مشغله سبک خاصی از زندگینامهنویسی است که خواننده را تا پایان با خود همراه میکند و در خلال آن، صداقت و دورویی موجود در جوامع را به او مینمایاند.
کتاب «ابوالمشاغل» : در ادامهی کتاب ابن مشغله، این کتاب نگارش شد تا از زندگینامهی نادر ابراهیمی و تلاشهای او در زندگی مطلبی جا نمانده باشد.
کتاب «صوفیانهها و عارفانهها» : این کتاب دو جلدی به تاریخ تحلیلی پنجهزارسالهی ادبیات داستانی ایران میپردازد و برای افرادی که به سیر تحولات این داستانها طی اعصار علاقه دارند بسیار مفید است.
کتاب «خانهای برای شب» : شامل ده داستان کوتاه است که هر کدام مضمون خاصی را دنبال میکند که به نظر میرسد از بهترین آثار نادر ابراهیمی به شمار میرود.
نادر ابراهیمی چندین فیلم مستند و سینمایی و همچنین دو مجموعهی تلویزیونی را نوشته و کارگردانی کرده، و آهنگها و ترانههایی برای آنها ساختهاست. او همچنین توانستهاست نخستین مؤسسهی غیرانتفاعی ـ غیردولتی ایرانشناسی را تأسیس کند که هزینه و زحمتهای فراوانی برای سفر، تهیهی فیلم و عکس و اسلاید از سراسر ایران و بایگانی کردن آنها صرف کرد؛ ولی چنانکه باید، شناخته و بهکار گرفته نشد و با فرارسیدن انقلاب و جنگ، متوقف شد.
جوایز و افتخارات نادر ابراهیمی
نادر ابراهیمی در شاخهی ادبیات کودکان جوایز بینالمللی زیادی دریافت کرد که از جملهی آنها میتوان به جایزهی نخست براتیسلاوا و جایزهی نخست تعلیم و تربیت یونسکو اشاره کرد. همچنین در ایران ابراهیمی برای نوشتن کتاب «دور از خانه» جایزهی کتاب برگزیدهی سال را از آن خود کرد.
کتاب هفتجلدی «آتش بدون دود» نیز توانست عنوان «نویسندهی برگزیدهی ادبیات داستانی ۲۰ سال بعد از انقلاب» را برای نادر ابراهیمی به ارمغان بیاورد.
فیلمهایی از نادر ابراهیمی
نادر ابراهیمی در دوران حیات خود چندین فیلم مستند و سینمایی و دو مجموعهی تلویزیونی نوشت و خودش نیز کارگردانی کرد. همچنین آهنگها و ترانههای این آثار هنری را ساخت. پس از درگذشت این هنرمند بزرگ، محمدحسن یادگاری، نویسنده و کارگردان، مستندی نهفصلی در وصف سرگذشت پرماجرای ابراهیمی تهیه کرد و با الهام از نام یکی از کتابهای این نویسندهی ماندگار، نام مستند را «بار دیگر مردی که دوست میداشتیم» نهاد.
در این اثر هنری، مبارزات و تفکرات نادر ابراهیمی از دههی ۳۰ الی دههی ۷۰ بیان میشود و در گفتوگویی یکساعته از افراد نزدیک به ابراهیمی دربارهی زندگی او مصاحبه شده است. اشخاصی که در این مستند از خصایص ابراهیمی و سرگذشت او گفتهاند عبارتاند از کیومرث پوراحمد، ابراهیم حاتمیکیا، فرزانه منصوری، اکبر عالمی، مصطفی رحماندوست و جمشید گرگین.
همچنین حسن فتحی، کارگردان برجسته نیز مستندی با نام «سفر ناتمام» از زندگی این نویسندهی موفق معاصر ساخته است.
نامگذاری یک خیابان به نام او
شهرت ابراهیمی در میان مردم ایران بهقدری است که کمیتهی نامگذاری معابر شورای شهر تهران در سال ۱۳۹۰ نام خیابان هفدهم کارگر شمالی (امیرآباد) تهران را به خیابان نادر ابراهیمی تغییر داد. علت انتخاب خیابان امیرآباد این است که او در بیست سال پایانی حیات خود در منزلی در این خیابان سکونت داشت.
بخشی از کتاب چهل نامه کوتاه به همسرم:
«نمیشود که تو باشی من عاشق تو نباشم؛ نمیشود که تو باشی، درست همینطور که هستی، و من هزار بار بهتر از این باشم و باز هزار بار عاشق تو نباشم، نمیشود میدانم؛ نمیشود که بهار از تو سرسبزتر باشد. همسفر! در این راه طولانی که ما بیخبریم و چون باد میگذرد، بگذار خرده اختلافهامان با هم باقی بماند؛ خواهش میکنم! مخواه که یکی شویم، مطلقا. مخواه که هرچه تو دوست داری، من همان را، به همان شدت دوست داشته باشم. و هرچه من دوست دارم، به همان گونه مورد دوست داشتن تو نیز باشد. مخواه که هر دو یک آواز را بپسندیم. یک ساز را، یک کتاب را، یک طعم را، یک رنگ را، و یک شیوه نگاه کردن را، مخواه که انتخابمان یکی باشد، سلیقهمان یکی و رؤیاهامان یکی. همسفر بودن و همهدف بودن، ابدا به معنی شبیه بودن و شبیه شدن نیست. و شبیه شدن دال بر کمال نیست، بلکه دلیل توقف است... ت.»
۵۷۲۴۹
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1772399منبع: خبرآنلاین
کلیدواژه: ادبیات ادبیات ایران نادر ابراهیمی نادر ابراهیمی ی نادر ابراهیمی نویسنده ی ی ادبیات درباره ی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.khabaronline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرآنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۹۱۲۵۵۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
چند حقیقت درباره نادر طالبزاده
دوست قدیمیاش سلیم غفوری میگوید که بزرگترین آرزویش این بود روزی را ببیند رژیم صهیونیستی در این دنیا نیست و این روزها همه دنیا پرچم مبارزه و مقابله با اسرائیل را به اهتزاز درآوردهاند، جایش بیشتر از هر زمانی دیگر، خالی است. - اخبار فرهنگی -
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، نهم اردیبهشتماه سال 1401 روزی که همه جهان فریاد مرگ بر اسرائیل سر میدادند خبر درگذشت یک متفکر و پژوهشگر رسانه به گوش رسید. آن روز، روز قدس بود و نادر طالبزاده برای همیشه چشم از جهان فروبست. مردی که با همه سختیها و پیچیدگیها کنفرانس افق نو را راه انداخت.
سالها دبیری جشنواره فیلم عمار را برعهده داشت و به کارگردانی سریال «بشارت منجی» هم شناخته میشود. ساخت چندین مستند و البته اجرای برنامه «عصر» شبکه افق تنها گوشهای از فعالیتهای اوست، نادر طالبزاده را بیش از هرچیزی با فعالیتهای انقلابیاش میشناسیم؛ در حالی که از 16 تا 26 سالگی در آمریکا زندگی میکرد همزمان با وقوع انقلاب به کشور بازگشت تا صدای آن باشد، خط او، خط انقلاب بود.
همانجا که سخنان امام خمینی (ره) را از مطبوعات درست چندماه قبل از عزیمتشان به پاریس پیگیری میکرد و در خاطراتش عنوان کرد که از این سخنان بسیار متأثر شده است. کارگردانی که معتقد بود به هیچ جبههای جز انقلاب تعلق ندارد، خودش میگوید «من در آمریکا مشاهداتی داشتم که بعدها خیلی به دردم خورد» همین هم شد بعدها هم در قالب جشنواره «عمار» و هم کنفرانس افق نو ابعادی تازه از این کشور را هویدا کرد.
طالبزاده اما نقشی در ماندگاری حوادث تسخیر لانه جاسوسی را هم دارد، او که در سالهای اخیر به واسطه فعالیتهای ضد استکباریاش در لیست تحریمهای آمریکا هم قرار گرفت، از اولین کسانی بود که در قالب تیم مستندسازی در صحنه تسخیر سفارت آمریکا حاضر شد و وقایع آن روزگاران را ثبت و ضبط کرد، ساخت همین مستند هم سرآغاز همکاری او با صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران شد.
حقیقتی که نادر طالبزاده از داود میرباقری گفت/ نخستین سالگرد درگذشت مبدعِ برنامه زنده تلویزیونی + فیلمبرنامه «عصر» را میتوان یکی از مهمترینهای فعالیتهای او در بستر تلویزیون محسوب کرد، برنامهای که پلی ارتباطی و البته حلقهای برای گردآوری چهرههای استکباریستیز بود، همان هدفی که نادر طالبزاده دنبالش میکرد. طالبزاده البته همین هدف را در کنفرانس افق نو هم پیگیری کرد، همایشی که ابتدا با عنوان «هالیوودیسم» آغاز به کار کرد اما بعدها با تغییر نام چهرههایی از کشورهای مختلف جهان را به خود دید.
اما به مناسبت سالروز درگذشت او نگاهی به چند حقیقت از این متفکر انقلابی داریم که سیدسلیم غفوری قائممقامِ این روزهای معاونت سیما و مدیر سالهای نه چندان دور شبکه مستند و افق سیما آنها را بازگو کرد.
غفوری از این نکته آغاز کرد: اگر بخواهم درباره حاج نادر در یک جمله بگویم او در هر زمانی پیشتاز عرصه رسانه بود. با فهم درست از نیاز آن مقطع، واردِ فضای رسانه میشد. وقتی به زمانِجنگ او نگاه کنیم ساخت مستندهای دوران دفاعمقدس را با شکل و شمایلی درست پیش میبرد. اگر به روایت مظلومیت مردم بوسنی رسید که در مقطعِ خودش بهترین کار بود، «خنجر و شقایق» را ساخت. کارهای مختلفی که در حوزه مقاومت در دستور کار قرار داد مثل مجموعه «عصر انتظار» و مجموعه «نسل فراموش شده» که راجع به اردوگاههای فلسطینیها بود جزو کارهایی است که هنوز هم ماندگارند و دربارهشان میتوان ساعتها صحبت کرد.
این مدیر در تلویزیون از وجوه متمایز برنامهسازی نادر طالبزاده گفت؛ «مهمترین نکتهای که طالبزاده در عرصه برنامهسازی داشت فهم کامل نسبت به موضوعی بود که در دستورِ کار خودش قرار میداد. بنابراین دست روی نقاطی میگذاشتند شاید برای خیلی از افراد، این نقاط مکشوف نبود و پنهان مانده است. نقاط پنهان را میآوردند و روی آن ذرهبین میگذاشتند و آن نقاط پنهان را برجسته میکردند. در تلاش بودند خودشان را تسلیمِ جریان غالب رسانهای نکنند؛ واقعاً اگر در یک موضوعی به چیزی میرسیدند و میآمدند خیلی آن را شجاعانه و با صراحت بیان میکردند.
در واقع وجوه تمایز او صراحت، فهم درست موضوع و تلاش برای کشف حقیقت بود. شما در مجموعه "خنجر و شقایق" این تفاوت و وجوه تمایز را میبینید. این فقط یک مستند جنگی صرف نیست و گزارش از نبرد جنگ در بوسنی نبود. "خنجر و شقایق" در پی کشف حقیقتی بود که در ظاهر و پوسته جنگ جریان داشت و این "خنجر و شقایق" را به عنوان اثری متفاوت خلق کرد.»
اما شاید نگاه صهیونیستستیزی و استکبارستیزیِ نادر طالبزاده در جای جایِ فعالیتهای فرهنگی و هنری او دیده شود؛ همانگونه سلیم غفوری به آن اشاره کرد: «او همیشه مهمترین دغدغهاش این بود آنچیزی که به عنوان صهیونیست جهانی شناخته میشود را معرفی کند. این خط را او در برنامه «راز» دنبال کرد و در کارهای دیگرِ او میتوان به وضوح مشاهدهاش کرد. در سریال «بشارت منجی» هم این نگاه دیده میشود.
طالبزاده در دوران جنگ برای مستندسازی دفاعمقدس از هیچ تلاشی دریغ نکرد و در طول 30 سال دیگر، عمرش را صرفِ مبارزه با صهیونیست کرد. نکته مهمی است که او در روزِ منتسب به مبارزه با صهیونیست و حمایت از مردم فلسطین، این دنیا را ترک کرد. به نظرم بزرگترین پیام فوت ایشان در روز قدس این است نادر طالبزاده قهرمان مبارزه با صهیونیست و اسرائیل بود. به نظرم این نکته نباید در هیچ مطلبی از طالبزاده، مغفول بماند. یا ماجرای تحریمِ او از سویِ آمریکاییها که بابتِ برپایی افق نو اتفاق افتاد. چرا که افق نو در پی افشای ماهیت صهیونیست جهانی بود و آنها متوجه شدند او خلاف جریان رسانهای مسلط بر جهان عمل میکند.»
او بزرگترین آرزوی طالبزاده را از بین رفتن رژیم صهیونیستی دانست و گفت: بزرگترین آرزویش این بود روزی را ببیند رژیم صهیونیستی در این دنیا نیست و رژیم صهیونیستی دچار زوال شده است. سالها برای مسئله افشای ماهیت جریان صهیونیستی در دنیا تلاش کرد. شاید به حق باید بگوییم ایشان سردار رسانهای مبارزه با صهیونیسم و سردار جبهه فرهنگی انقلاب بودند.
شاید یکی از حقایق دیگر زندگی او پرورش نیرو در فضای هنر و رسانه انقلاب باشد؛ به تعبیر غفوری، او در طول این سه دهه برای پرورش نیرو در فضای هنر و رسانه از هیچ تلاش و کوششی دریغ نکرد. آموزش به بچههای رسانهای خارج از کشور مثل دوستان لبنانی و افغانستانی تا داخل کشور که دورههای مختلفی برگزار کرد و ساعتها کارشان را میدید و راهنماییشان میکرد. برای رشد و آموزش بچههای رسانهای جبهه انقلاب واقعاً وقت میگذاشت. شاید یکی از بزرگترین کارهای او نسلی باشند که امروز در این عرصه فعالیتِ چشمگیری دارند و شاگردانِ نادر طالبزادهاند.
در سالروز درگذشت او شاید یادآوری این نکته جالب باشد؛ نادر طالبزاده بارها درباره غفلت نسبت به عدم ساخت فیلم، مستند و کارهای نمایشی درست درباره اهلبیت و فضایِ دینی گلایهها کرده بود؛ او همواره به نگاه جهانی و بینالمللی در این عرصه تأکید میکرد. "ما باید روایتهای دینی و مذهبیمان را چارچوب و ساختار بینالمللی ببخشیم و اصلاً نویسندگان و پژوهشگران این حوزه باید به این سمت و سو بروند تا دیگر عوالم جهانی هم به پاسخ پرسشها، ابهامات و نظریات دینیشان دست یابند."
و یک نکته جالب درباره راه افتادن گفتوگوی زنده در تلویزیون است؛ نادر طالبزاده در یکی از گفتوگوهایی که با خبرگزاری تسنیم داشت درباره سریالهای دینی تلویزیون به این نکته جالب اشاره کرد که گفتوگوی زنده را در تلویزیون راه انداخته است. او گفت: "یادم میآید به علی لاریجانی رئیس سازمان صداوسیما وقت پیشنهاد دادم صداوسیما برنامه گفتگوی زندهای ندارد و در حالی که تلویزیون کشورهای دیگر با گفتگوهای زنده انتقادی، سرپا بودند. خوشبختانه این پیشنهاد مورد قبول قرار گرفت و این کار از شبکه پنج شروع شد برنامهای تحت عنوان «شباهنگام» که کار سیاسی و جنگ نرم با من بود. البته ناگفته نماند که برخیها را هم میخواستیم همچون ازغدی که به واسطه این برنامه دیده شد، دیده شوند اما تلویزیون جلویشان را گرفت. آنقدر نمیشودهای سازمان زیاد شد که من به عنوان طراح برنامه ترجیح دادم استعفا بدهم."
انتهای پیام/